کوچک تر که بودم، این گونه نوشتم:
((هان ای پرستو چه خبر؟!
تو که دیوانه وار هر روز در خط آسمان می کنی پرواز!
ای پرستو!
ببینم تو در این همه آمد و شد
لحظه ای آیا خدا را دیدی؟!
- تو که نزدیک تر از من به اوئی-
مستانه زیر بارانش آیا رقصیدی؟!
یا فقط از آن بالا به خیس شدن ما خندیدی؟!))
اما حالا این گونه می نویسم:
((ای پرستو که دمادم می گویی ذکر خدا را
-هر بار که باز می کنی دهانت را-
اگر روزی پریدی سوی او
با او بگو:
کسی را روی زمین دیدم که بس دلتنگ است
از روزگاری که پر از نیرنگ است
راستی پرستو!
هر گاه که باز آمدی با من بگو
آسمان آنجا نیز آیا همین رنگ است؟!))