مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

ای دوست! شکر بهتر یا آن‌که شکر سازد؟
خوبیِ قمر بهتر یا آن‌که قمر سازد؟


برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زان پیش که پر کنند پیمانه‌ی ما


پرنده‌ها و کودکان را به آدم‌ها ترجیح می‌دهم.


کسی در من مدام آوازهای غمگین می‌خواند.


جانم بگیر و صحبت جانانه‌ام ببخش

آرشیو
دلم کوچک تر از سوراخ سوزن دوسالی می شود "خود" را ندیدم نمی دانم تو هم دلتنگ هستی ؟ دو سالی می شود از "خود" بریدم   "خودم" را درک کن؛ چون او تو بودی تو بودی آسمان را هدیه دادی کجا من ابر را فهمیده بودم ؟ تو رفتی ابرها را گریه دادی   قسم خوردی به جان اطلسی ها که از عشقت که از من برنگردی نگاه اطلسی ها درد دارد عزیزم فکر قلبم را نکردی ؟   تمام لحظه ها را در سکوتم سکوتم اشک های بی هیاهو سکوتم یک جهان اندوه و هق هق سکوتم مثل کوچ یک پرستو   چه بی اندازه بی رحمی عزیزم تو رفتی خاطراتت را نبردی نگفتی قلب من طاقت ندارد ؟! چرا من را به تنهایی سپردی ؟   چه شب ها کودکانه گریه کردم به یادت تا سحر بیدار بودم چه شب ها بودنت را فرض کردم به یادت تا سحر سیگار بودم   دوسالی می شود با سنگ قلبت مرا از آسمان پایین کشیدی چه خوشحالم که اشکم را ندیدی چه خوشحالی که از قلبم پریدی   برو دنبال رویاهای فردا نمی خاهم که حالم را بدانی دلم خیلی برایت ... آه ...! لعنت ...! عزیزم کاش شعرم را نخانی
مهدیار دلکش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">