مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

ای دوست! شکر بهتر یا آن‌که شکر سازد؟
خوبیِ قمر بهتر یا آن‌که قمر سازد؟


برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زان پیش که پر کنند پیمانه‌ی ما


پرنده‌ها و کودکان را به آدم‌ها ترجیح می‌دهم.


کسی در من مدام آوازهای غمگین می‌خواند.


جانم بگیر و صحبت جانانه‌ام ببخش

آرشیو
انگشتانت روی کلاویه ها شبیه بالرینی غمگین می رقصند و پرده ها را به رقص می کشانند باد به دنبال صدا وارد اتاقت می شود و آرام و مبهوت روی تخت می نشیند با هر نت عقربه های ساعت گیج تر می شوند و در خلسه ای عجیب فرو می روند کلاویه ها هر شب به امید بوسیدن انگشتانت بیدار می مانند و گنجشکان پشت پنجره در انتظار صدایی که گرمشان کند تا صبح در گوش هم نت هایت را زمزمه می کنند پشت پیانوات بنشین نت ها خودشان به صدا درخاهند آمد   یک. من فن شاعری می آموختم. اما هوای شاعرانه ای که به من می خورد، نشئه ی غریبی داشت. مرا به حضور تجربه های گمشده می برد. خیالاتیم می کرد. با زندگی گیرودار خوشی داشتم. و قدم های عاشقانه برمی داشتم. کمتر کتاب می خواندم. بیشتر نگاه می کردم. میان خطوط تنهایی، در جذبه فرو می رفتم. (سهراب سپهری – هنوز در سفرم) دو. فریبرز لاچینی - عادت سه. از چی بگم تا دل من لحظه ای آروم بگیره ؟
مهدیار دلکش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">