مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

ای دوست! شکر بهتر یا آن‌که شکر سازد؟
خوبیِ قمر بهتر یا آن‌که قمر سازد؟


برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زان پیش که پر کنند پیمانه‌ی ما


پرنده‌ها و کودکان را به آدم‌ها ترجیح می‌دهم.


کسی در من مدام آوازهای غمگین می‌خواند.


جانم بگیر و صحبت جانانه‌ام ببخش

آرشیو
می دانیم که چیزی به نام اسلام وجود ندارد. بلکه برداشت های مختلف از آن وجود دارد. و ما امروزه یکی از سخیف ترین و سطحی ترین برداشت های ممکن از اسلام را در کشورمان مشاهده و تحمل می کنیم. اسلامی که از آن با نام اسلام فقاهتی یاد می شود. اسلامی که خشک و ثابت و انعطاف ناپذیر است. اسلامی که بهشت و جهنم، قوی ترین سلاح آن است. اسلامی که ظاهر، برایش مهم تر از درون است. اسلامی که با ایجاد ترس در دل پیروانش، کار خود را جلو می برد. اسلامی که خدا و اندیشه هایش، ریشه در اندیشه و فلسفه ی یونانی دارد و کمترین تطابق را با عقل و منطق دارد. اسلامی که سرتاسر انتزاعی ست و ترویج دهندگانش به خوبی از این خاصیت سواستفاده می نمایند و مسلمانان را در کنترل خود نگه دارند. اسلامی که گویندگانش، مشکلات و ضعف های زمینی خود را به آسمان گره می زنند و با سواستفاده از احساسات پیروان خود، حرف و سلیقه ی خود را پیش می برند.    کسانی که این گونه اسلامی را پرمنفعت تر می بینند، خود را برتر و نزدیک تر به خدا می دانند. و از این که در تمامی وجوه زندگی دیگران دخالت کنند، هیچ ابایی ندارند. آن ها خود را در ارتفاع بالاتری می بینند و خیال می کنند که حق در جیب آن هاست. و این می شود که به خود و برداشتشان و بعضن خیالاتشان، نام اسلام می دهند و خیال می کنند که در آزادراه دنیا-خدا، فقط اتومبیل آن ها حرکت می کند. پیکانی را تصور کنید که در خط سرعت، با کمترین سرعت حرکت می کند و مانع سبقت دیگران ست. پیکانی که اگر می توانست، تمام عرض آزادراه را می بست و رو به اتومبیل ها می ایستاد. و دستش را روی بوق می گذاشت که مقصد منم.    در لینک زن عزیز، پستی را خاندم که از انتخابش متعجب شدم. البته بر نویسنده ی آن پست، حرجی نیست. که عقیده اش را در وبلاگ شخصیش گفته است. اما از لینک زنی که من تا به امروز سراغ داشتم ، بعید بود که پستی چنین یکجانبه نگرانه و به دور از اعتدال را – که در ابتدایش، ارجاعی به سخنرانی شخصی تندرو و به دور از اعتدال داده شده- ترویج دهد. این کلمات را بخانید: "اگر کسی علنی روزه خاری کند، باید شلاق بخورد. چون دارد فضایی که ماه مبارک ایجاد کرده است را از بین می برد..." این جمله به این معنی ست که به طور مثال اگر کسی در خیابان آب بنوشد، مسلمان ها از فضای ماه رمضان خارج می شوند و به گناه روی می آورند. در واقع دین و عقیده ی مسلمانی که این تفکر پرورش می دهد، به قدری سست و وابسته به دیگران ست که اگر کسی در مقابلش چیزی بخورد، روزه اش را خاهد خورد. و به فکر گناه خاهد افتاد.     آیا واقعن اسلام تا این پایه سطحی و زورگو است؟ آیا کسی که دین دیگری دارد، باید به خاطر روزه داری مسلمانان، یک ماه را در خانه سپری کند؟ آیا کسی که به هر دلیلی نمی تواند روزه بگیرد، باید خانه نشینی کند و روزشماری کند تا زودتر ماه رمضان ما مسلمانان تمام شود؟ چه چیزی می تواند دردناک تر از این باشد که عبادت ما مسلمانان، باعث رنجش دیگران شود؟ تا چه اندازه خودخاهی و خودکامگی؟ آیا این ست شیوه و منش اسلام؟ آیا باید شلاق نشان بدهیم به کسانی که به هر دلیلی نمی توانند مثل ما عبادت کنند؟ البته اخلاق حکم می کند که به روزه دارانی که در اکثریت اند، احترام گذاشته شود و تا جایی که ممکن است در مقابل آن ها چیزی خورده نشود ولی این که ما با زور از دیگران بخاهیم که به ما احترام بگذارند، به هیچ وجه اخلاقی نیست. مسلمان واقعی اگر بخاهد روزه دار و پاک باشد، هیچ چیزی نمی تواند او را به هوس خوردن و گناه بیندازد.    اسلامی که این آقایان مروج آن اند، مرا یاد پدر و مادرهایی می اندازد که فرزندشان را تا می توانند در خانه حبس می کنند و همه ی چیزهایی را که ممکن است  به او صدمه بزنند، از او دور می کنند. و به فرزندشان می گویند که فقط باید به حرف ما گوش کنی. نتیجه چه می شود؟ همان طور که پیامبر (ص) فرمودند: "الانسان حریص علی ما منع". این انسان، حریص می شود. و آن کارها را با شدت بیشتری و البته مخفیانه انجام می دهد. این تفکر، مسلمانان را انسان هایی بدون اراده و کم توان می پندارد، که با کوچکترین تحریکی، دامان از دست می دهند و تمام دین و ایمانشان را بر باد خاهند داد. این ها می گویند تمام کائنات باید جوری کنار هم قرار بگیرند که این مسلمان ما، تحریک نشود. که توی نبودها مسلمان بماند. به مسلمان یاد نمی دهند که اگر شرایطش پیش آمد، چگونه باش و چگونه خود را کنترل کن و خوب بمان. به شرایط می گویند که خودت را کنترل کن و پیش نیا. که نزدیک مسلمان ما نیا؛ مبادا دامنش لکه دار شود.    کسی که آن پست مذکور را نوشته بود، از حقوق انسانی فرد روزه دار گفته بود. که روزه خارها چرا رعایتش نمی کنند. اما از حقوق انسانی روزه خارها حرفی نزده بود. که چرا کسی رعایتش نمی کند و چرا با شلاق می خاهند این حقوق را بدهند. اگر ما از حقوق انسانی می گوییم، اگر دوست داریم به عبادتمان احترام گذاشته شود، خودمان نیز باید همین کار را در حق دیگراندیشان و پیروان سایر ادیان و مذاهب انجام دهیم. رفتار ما با مسیحیان و کلیساهایشان چگونه است؟ آیا عبادت در خفای آن ها را برمی تابیم؟ با کلیمیان چگونه ایم؟ با زرتشتیان چگونه ایم؟ با دراویش چگونه ایم؟ جایی می خاندم که برای مربیان باشگاه های فوتبال انگلیس، مباحثی تحت عنوان "تمرین برای روزه داران در ماه رمضان" تدریس می شود. آیا ما نیز غیر هم فکران خود را می پذیریم؟    فراموش نکنیم که عبادت و دین، وسیله هایی برای بهتر شدن و هدایت انسان ها هستند؛ هدف نیستند. به خودمان برگردیم و ببینیم که آیا نماز خاندن و روزه گرفتن، تاثیری در ما گذاشته است؟ یا فقط از روی عادت و ترس و اجبار است؟ اگر نماز خاندیم و روزه هایمان را گرفتیم، هوا برمان ندارد که بهترین ها ماییم. ابن ملجم هم همین کارها را خیلی بهتر از ما انجام می داد. ملاک خوب بودن، چیزهای دیگری ست. در این ماه تمرین کنیم که دروغ نگوییم. دلی را نرنجانیم. غیبت نکنیم. به همدیگر محبت کنیم و احترام به هم را فراموش نکنیم. از نهالی که این ماه در سینه هامان کاشته ایم، مراقبت کنیم تا در تمام سلول هایمان ریشه کند. باشد که سال بعد میوه هایش را بچینیم.
مهدیار دلکش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">