دستانم را
مقابل دهانم می گیرم
و ها می کنم
بوی کافور گرفته ام
فاتحه ام را بخوانید
و پیکرم را
به دریاچه ی روانی بسپارید
با ماهی ها شنا خواهم کرد
و حرف های نگفته ام را
به آب خواهم گفت
نگران چیزی نیستم
رودخانه، راه جهنم را بلد نیست
و روح من
آن قدر دیوانه است
که در شب پرسه های جهنمی اش
سر از بهشت درخواهد آورد
یک.
وقتی شاعری می میرد / اول از همه / خدا خبردار می شود
(فاضل حسنو داغلارجا)
دو. دو توصیه ی مهم برتراند راسل