مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

ای دوست! شکر بهتر یا آن‌که شکر سازد؟
خوبیِ قمر بهتر یا آن‌که قمر سازد؟


برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زان پیش که پر کنند پیمانه‌ی ما


پرنده‌ها و کودکان را به آدم‌ها ترجیح می‌دهم.


کسی در من مدام آوازهای غمگین می‌خواند.


جانم بگیر و صحبت جانانه‌ام ببخش

آرشیو
زندگی آرمانی باید دارای سه مولفه باشد: 1. خوشی (happiness): مبتنی بر خوددوستی (egoism) و لذت جویی. که اکثر آدم ها در این مرحله متوقف مانده اند.  2. خوبی (goodness): مبتنی بر دیگردوستی (altruism) و اخلاقی زیستن (دیگری را خوددانستن). چنان که کمترین آزار از جانب فرد به دیگری برسد و در عین حال، بیشترین لذت را به دیگری بدهد و از رنجش بکاهد. که این دیگردوستی، در حد اعلای خود به مرتبه ی "هرچه جز من است دوستی" می رسد و شامل حیوانات و گیاهان و اشیا نیز می شود.  3. ارزشمندی: دانستن چرایی زندگی. دلایلی که در جواب سوال "چرا ما خودکشی نمی کنیم؟"، آورده می شوند، هر اندازه که بیشتر و محکم تر باشند، فرد دارای زندگی آرمانی تری ست. ارزشمندی زندگی، به آن معنا و روح می دهد.    تحقق زندگی آرمانی تا حد زیادی در اختیار خود انسان است. عقلانیت و معنویت، دو وسیله ی گریزناپذیر برای حصول زندگی آرمانی اند و البته هدف نیستند و نباید بت جدیدی برای ما شوند. هر چیزی باید در استخدام انسان باشد و نباید هدف و بت شود. تمام دین ها، مذهب ها، مسلک ها، مرام ها، آیین ها، مکتب ها، فرهنگ ها، فلسفه ها، تمدن ها، هنرها و ایسم ها باید درد و رنج بشر را بکاهند. بنابراین نباید به هیچ کدام از آن ها پشت کرد. بلکه باید از هر کدام، مولفه ای را که به انسان کمک می کند، گرفته و از آن ها معجونی بسازیم. البته در میان همه ی این منابع و خاستگاه هایی که مواد خام این معجون هستند، بر فلسفه، روان شناسی و ادبیات تاکید بیشتری می کنم.    عقلانیت نظری یعنی این که ما میزان دلبستگی مان به یک عقیده را متناسب کنیم با میزان قوتی که قرائن و شواهد آن را تایید می کنند. که متاسفانه اکثر ما این گونه عمل نمی کنیم. و بیشترین حمیت و دلبستگی و غیرت را نسبت به عقایدی داریم که کمترین شواهد به سود آن وجود دارد. به عنوان مثال اگر کسی بگوید امروز (که جمعه است) جمعه نیست، کسی اعتراضی نمی کند (با این که حقیقت بزرگی انکار شده است.) ولی اگر کسی بگوید سر پیچ پنجم از پیچ های عالم برزخ فلان کس نایستاده است و فرد دیگری ایستاده است، همه قبول می کنند و بر آن غیرت می ورزند.    عقلانیت عملی یعنی متناسب ساختن هرچه بیشتر وسایل با اهداف. به عنوان مثال اگر بگوییم بی حجابی زنان باعث زلزله است، یعنی بویی از عقلانیت عملی نبرده ایم. چون ندانسته ایم که آن هدف ربطی به این وسیله ندارد. و این وسیله نیز ربطی به آن هدف ندارد.    عقلانیت گفتاری یعنی سخن ما کمترین ابهام و پیچیدگی را داشته باشد تا آن چه که در ذهن ما می گذرد، به بهترین نحو بیان شود و انتقال پیدا کند.    معنویت با متدین بودن متفاوت است. انسان های معنوی ای وجود دارند که متدین نیستند و انسان های متدینی وجود دارند که معنوی نیستند. معنویت یعنی 1. اعتقاد به این که جهان منحصر به آن چه قوانین فیزیک و ریاضی و زیست شناسی بیان می کند نیست. 2. اعتقاد به این که جهان منحصر به آن چه عقل انسان درمی یابد، نیست. و رازهایی در جهان وجود دارد. 3. روان من، روان مطلوب نیست. هیچ گاه به وضع درونی راضی نیستم. روان مطلوب آن است که باید برای حصول آن بکوشم.    + قرار بود بند اول این پست، یه پی نوشت باشه. اما دلم نیومد بقیه ی سخنرانی رو ننویسم. این شد که این شد.
مهدیار دلکش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">