به س. م. پ
انگشتت را
-مداد قرمز گلی ام را-
با دستم گرفتم
و کف دست دیگرم
رویاهایم را کشیدم:
یک کلبه
یک رود
یک خورشید
چند درخت ...
خودمان را اما نکشیدم
می دانستم که رویاها
بیشتر برای نشدن اند
نقاشیم را
نزدیک لب هایت آوردی
و محکم بوسیدی
رژ قرمزت
کمی واقعیت بود میان
آن همه رویا
دلچسب ترین امضایی
که تا آن روز، پای
رویاهایم خورده بود
ناگهان تلفن همراهت
زنگ خورد
با عجله ترکم کردی
اما من هنوز دستم
از گرمای خورشید، عرق
می کند
از حرکت رود، می لرزد
و هنوز انگشتانم
بوی کلبه و درخت می
دهند
این بار تلفن من زنگ
می خورد
از خواب بیدار می شوم
این رویا اما رفتنی
نیست
دستم هنوز قرمز است
و بدترین شکنجه برای
یک مرد تنها
می تواند همین باشد
که دستانش
یادآور
معشوقه اش باشند
یک. شال سفید بهت
میاد. مخصوصا وقتی می خندی. بخند همیشه.
دو. چن وخ پیشا از
جلوی مصلی رد شدم. از جلوی اون پارک نازک ه. اون تاب ه. اون نیمکت ه. اون آرامش ه.
اشکم افتاد.
سه. بار اول که دستمو
گرفتی، حس عجیبی بهم دست داد. یه حس نگفتنی. یه حس کلمه نشدنی. یه آرامش عاشقانه ی
خوب.
چاهار. پرده ی اتاقت
مبارک باشه. حیف که دیگه از روی تابا پیدا نیس اتاقت. ولی خب از روی نیمکت میشه
هنوز دیدت.
پنج. آرایش عروس نکن.
بهت نمیاد. همون معمولی آرایش کن. بیشتر خوشگل تر میشی.
شیش. خیلی بداخلاق و
بی معرفت شدی.
هفت. با مجتبی از
جلوی گلدیس رد می شدیم. یه لحظه انگار خودمو دیدم که با یه گل سرخ کنار پله ها
وایسادم تا برسی. تا چن دقیقه گیج بودم. اشکم افتاد. طول کشید تا به خودم برگشتم.
هشت. نیمه ی عاشق
ترم، یه جاهایی بین همون روزا جا مونده.
نه. من گیلاسم.
ده. اون پل هوایی رو
یادته هنوز؟ بیست و یکی رو چطور؟
یازده. راه رودخونه خرس داره. خرسم ترسناکه. با این همه ما باید ماهی بگیریم.
دوازده. خیلی اشتباه کردم. خیلی اشتباه کردی. یه جاهایی نامردی کردم. یه جاهایی نامردی کردی. گذشت. مهم اینه که الان با آدمای زندگیت خوشحالی.
سیزده. من آنیمیویی ام!
چاهارده. گنگیش! گنگیش!
پونزده. داریوش رفیعی - منتظرت بودم