جهان ما هزاران فعل دارد
ولی تو "می روم" را صرف کردی
بهاری کرده بودم فصل ها را
جهانم را سراسر برف کردی
تمام خاطراتم آه دارند
تمام آه ها را گریه کردم
تمام کوچه ها را راه رفتم
تمام راه ها را گریه کردم
اگر کوهی غمم را شانه می شد
فرو می رفت و اقیانوس می شد
اگر از حرف هایت می نوشتم
همه قافیه ها کابوس می شد
نبودن، مثل یک گلدان خالی
نبودن، نقش گل در ذهن گلدان
دلم با رفتنت بی خانمان شد
دلم گنجشککی در زیر باران