مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

ای دوست! شکر بهتر یا آن‌که شکر سازد؟
خوبیِ قمر بهتر یا آن‌که قمر سازد؟


برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زان پیش که پر کنند پیمانه‌ی ما


پرنده‌ها و کودکان را به آدم‌ها ترجیح می‌دهم.


کسی در من مدام آوازهای غمگین می‌خواند.


جانم بگیر و صحبت جانانه‌ام ببخش

آرشیو
آن ها که تو را شناخته اند از مرگ هراسی ندارند شبیه حشره ای که با دیدن مهتابی بی خود شده باشد مدام سر به بودنت می کوبم دور نیست از من پرندگی دور نیست از من جاودانگی کنار تو خورشید زیر بال های من ست آن ها که تو را فهمیده اند مرگ را دوست تر می دارند       یک. این روزها تم پرنده، ارگانیسم مرا در اختیار دارد. مفصل های من، آمادگی پرواز را اندازه می گیرند. پرنده: تنها موجودی که مرا حسود می کند. ای عبور ظریف / بال را معنی کن / تا پر هوش من از حسادت بسوزد. از بچگی حسرت پرواز داشته ام. یک جور حسرت شیمیایی که مثل دیاستاز، واکنش های مرا تند می کند. در پرنده، تیزی و شدت حیات، محشر می کند. من پرنده ها را خیلی شنیده ام. پرنده ها را خوب دیده ام. هر وقت روی بلندی می ایستادم، نبض من در سمت پرندگی می زد. چیزی می شدم میان زمین و پرواز. بعدها تماشای take off یک هواپیما، مرا تا سطح یک اشتیاق کودکانه بالا می برد. (سهراب سپهری - هنوز در سفرم) دو. علی قمصری (تک نوازی تار)
مهدیار دلکش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">