مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

ای دوست! شکر بهتر یا آن‌که شکر سازد؟
خوبیِ قمر بهتر یا آن‌که قمر سازد؟


برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زان پیش که پر کنند پیمانه‌ی ما


پرنده‌ها و کودکان را به آدم‌ها ترجیح می‌دهم.


کسی در من مدام آوازهای غمگین می‌خواند.


جانم بگیر و صحبت جانانه‌ام ببخش

آرشیو


    اگر در این دنیا، فقط یک چیز مقدس باشد، حتما آن تماشاست. هیچ چیز به اندازه ی تماشا، معرفت آفرین و نجات دهنده نیست. سینه را گشاده و وسیع می کند. تماشا می تواند پیامبر پرور باشد. همیشه برایم سوال بود که چرا پدرم به تماشا سوگند خورده ؟ حالا اما می فهمم.
   همان طور که به معشوقه ات نگاه می کنی، به یک درخت هم. کم کم می بینی که درخت چیزی کم ندارد. بعدتر می بینی اصلا نیازی به معشوقه نداری. معشوقه ات عوض می شود. دنیا محترم می شود برایت و منبع الهام.
   سهراب در "اتاق آبی" می نویسد: نقاشان شرقی، انسان را بر گل و درخت برتری نمی دهند و همان اندازه که یک گل در تابلو محترم است، انسان هم چشم را به طرف خود می کشد. اما نقاشان غربی، اثر را طوری می کشند که انسان بر همه چیز ارجحیت دارد و در مرکز توجه است.
   من آن اندازه که از تماشا آموخته ام، از مادرم یاد نگرفته ام. و این گزافه نیست. تماشا، مرا متواضع کرده است. مهربان شده ام. نمی توانم پایم را روی برگ ها بگذارم. همان طور که روی قبرها. تماشا، دستمالی برداشته و آینه های درونم را پاک کرده. آماده ام کرده برای مواجهه با زندگی. دنیا را تماشا می کنم و عبادت من این گونه ست.

مهدیار دلکش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">