مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

ای دوست! شکر بهتر یا آن‌که شکر سازد؟
خوبیِ قمر بهتر یا آن‌که قمر سازد؟


برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زان پیش که پر کنند پیمانه‌ی ما


پرنده‌ها و کودکان را به آدم‌ها ترجیح می‌دهم.


کسی در من مدام آوازهای غمگین می‌خواند.


جانم بگیر و صحبت جانانه‌ام ببخش

آرشیو


   توی این پست، بهترین کتابی رو که تا حالا خوندم، معرفی می کنم. یعنی کتاب هنوز در سفرم؛ دست نوشته های سهراب سپهری. و از رعنا، نیل، و امیرحافظ عزیزم دعوت می کنم که کتاب معرفی کنن.
   شاید خیلی بدجنسانه و کثافتانه باشه حرفم، ولی خیلی خوشحال تر می شدم اگه سهراب شعر کمتر می نوشت و به جاش می نوشت. به جای هشت کتاب، هشت تا هنوز در سفرم می نوشت. فک کن! هشت تا هنوز در سفرم! فکرشم ذوق آور و نیش باز کن ه.
   ما توی هنوز در سفرم، سهراب و دنیا و افکارش رو عریان می بینیم. درست ه که شعر سهراب شعر ساده ای ه و راحت میشه فهمید اکثر شعراش رو؛ ولی توی نوشته هاش، همون یه ذره پیچیدگی های زبان شعر رو هم نمی بینیم. و سهراب، راحت خودش رو به ما نشون میده. گوشه ای از خودش رو.   ولع داشتم که زودتر کتاب رو بخونم. ولی نمی شد. چند صفحه رو می خوندم و پر می شدم. و می بستم کتاب رو و می رفتم یه کم قدم می زدم. درگیرم کرده بود. حرفایی بودن که دوس می داشتم نویسنده شون من می بودم. تجربه هایی که حسشون کرده بودم ولی نتونسته بودم بنویسم. سهراب در کمال آرامش و در خلال نامه های عادی به دوستاش و وسط حرفای معمولی، جمله هایی رو نوشته که حاصل یک عمر زندگی و تجربه و تماشاست.
   مثلا نامه ی صفحه ی 87 به مهری رو، چهار روز طول کشید تا بتونم تمومش کنم. بی شک بهترین و عمیق ترین نامه ای ه که خوندم تا حالا. اونجایی که میگه: "می خواهم با تو حرف بزنم. اما نه. با تو باید از سر حد حرف گذشت." یا اوج نامه ش: "آه که خوبی دیگران چه دردناک است. تو برای من دردناکی. این حقیقی ست." دقیقا یادم ه به اینجا که رسیدم، کتاب رو بستم و زدم بیرون. نمی تونستم بشینم. این دردناک بودن کسی که دوستش داری رو با همه بودنم حس کرده بودم ولی بلد نبودم بنویسمش. یا فکر کن کسی رو داشته باشی که باهاش از سر حد حرف بگذری. و مهم تر از اون، این رو آگاهانه درک کنی و بتونی بنویسیش.
   یه جای دیگه ی اون نامه ی صفحه ی 87 میگه که: "مردم از کنار گل بی اعتنا می گذرند. می روند تا شعر گل را در صفحه ی یک کتاب پیدا کنند و بخوانند."
   سهراب برای من سفیدرنگ ه و بکر. هربار از سرزمینش، چیز تازه تری کشف می کنم. اگه به عرفان شرق و بودا و کشف علاقه داری، این کتاب رو از دست نده.

هنوز در سفرم
یادداشتهای سهراب سپهری
نشر فرزان روز

مهدیار دلکش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">