مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

ای دوست! شکر بهتر یا آن‌که شکر سازد؟
خوبیِ قمر بهتر یا آن‌که قمر سازد؟


برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زان پیش که پر کنند پیمانه‌ی ما


پرنده‌ها و کودکان را به آدم‌ها ترجیح می‌دهم.


کسی در من مدام آوازهای غمگین می‌خواند.


جانم بگیر و صحبت جانانه‌ام ببخش

آرشیو


امروز گریه کردم
مثل مادری که در جنگ
نوزادش مرده باشد
و سینه هایش هنوز شیر داشته باشند

تنها شده ام
مثل کوهی که اولین بار از خودش بالا برود
مثل رودخانه ای که در خودش برگردد
آیینه ای که اولین بار خودش را ببیند

جز خودم
چیزی برایم نمانده است
جز شیری که
قطره
قطره
قطره
از من می رود









یک. میان ملت های مختلف بوده ام. به هیچ قومی، نشان شایستگی نداده ام. آدم ها وقتی برای من وجود دارند که از پله ی خاصی از شعور بالا رفته باشند. خوب و بدشان را با معیار معرفت می سنجم. دنبال خوب نمی گردم. آدم خوب یعنی آدم باشعور و آگاه. با چنین آدمی، هم در خیابان های نیویورک برخورده ام و هم در کوچه های کاشان. (سهراب سپهری - هنوز در سفرم)


مهدیار دلکش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">