لبخندهایت را قاب می گیرم
و از تمام دیوارهای شهر خواهم آویخت
تو را از تمام درختان
تو را در تمام آینه ها
تو را تکثیر خواهم کرد
در تمام شب نامه های کثیرالانتشار
با سپیدی لبخندت، تمام دنیا را رنگ خواهم کرد
و بعد
بوم سپید را، روبروی خدا می گذارم
تا شش روز به تو فکر کند
شاید، دوباره یادش آمدی و
دنیا پر از بهشت شد
+ شب باشد. نشسته باشی و زانوی غمت را بغل کرده باشی. یکدفعه اسمس بیاید که: بودن به از نبود شدن؛ خاصه در بهار!
+ بد عادت کردی چشمامو...!
+ دنیا را می بلعم / اگر این شعر کوچک از دهانم بیفتد (حدیث لزرغلامی - کتاب اگر زن نبودم قطار بودم)
+ دوستان خوبی که وب قبلی رو لینک کرده بودن، لطف کنن و لینک رو تصحیح کنن.