مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

ای دوست! شکر بهتر یا آن‌که شکر سازد؟
خوبیِ قمر بهتر یا آن‌که قمر سازد؟


برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زان پیش که پر کنند پیمانه‌ی ما


پرنده‌ها و کودکان را به آدم‌ها ترجیح می‌دهم.


کسی در من مدام آوازهای غمگین می‌خواند.


جانم بگیر و صحبت جانانه‌ام ببخش

آرشیو

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

گفتی مرا می خاهی و من مثل باد بی تاب شدم و دویدم و دویدم و خبر عشقت را به تمام درختان دنیا رساندم حالا تمام شکوفه ها نامت را صدا می زنند و من در این هیاهو پاچه هایم را بالا زده ام و در کنار رود آرامی به آرامشت فکر می کنم به تو که آرامش یک ثانیه قبل از هر لبخندم هستی یک. حال و هوای این کلیپ (برای مهسا امرآبادی)
مهدیار دلکش
به مجتبا ناطقی       در رویایت دست هایش را بگیر در یکی از خانه های لباس چهارخانه اش، از پشت در آغوشش بکش کنارش چای بنوش و تا می توانی برایش شعر بگو اما رفیق رویاها همیشه چیزی کم دارند دریا شو و بگذار دل آشوبه هایت را از موج بلند چشمانت بخاند هیچ واژه ای سلیس تر از نگاهت نیست هیچ تخته سنگی نمی تواند جلوی آب را بگیرد کافی ست کمی نگاهش کنی این دو دریا، اقیانوس خاهند شد   یک. دریا هم زمان با نمایش ایده ی پهناوری و بزرگی، ایده ی جنبش و شدن را نیز به نمایش می گذارد. (از مصاحبت آفتاب - کامیار عابدی)  دو. hotel california - eagles
مهدیار دلکش
به مجتبا ناطقی        نگران چیزی نباش رفیق حتا اگر روزی بروی عشق هایی که در نفس هایت داری در هوا خاهد ماند تو داستان عاشقانه ای هستی که به نویسنده ای الهام خاهی شد و دنیایی را مبتلا خاهی کرد     یک. "مرگ آگاهی" پیوند انسان ها را با عشق محکم تر می گرداند. وقتی که در مرگ، برابر و برادریم، چرا به یکدیگر مهر نورزیم؟ (ویلیام بارت) دو. به صدای قلب کسی که دوسش دارید گوش کنید.
مهدیار دلکش
شبیه شیری که شکاری را نشان کرده سارافن گلدارت را پوشیده ای و آرام به سمتم می آیی موهایت را پریشان کرده ای و این یعنی آهو راه فراری نخاهد داشت از این که شکار ساده ای خاهی داشت لبخند می زنی شبیه آهویی که تسلیم سرنوشت شده  بی حرکت مانده ام و خوب می دانم که شیر از گردن شکارش شروع می کند   یک. فداکاری شهوتی چنان نیرومند است که شهوت نفس و گرسنگی در برابر آن ناچیز است . این شهوت قربانی خود را در عین اثبات شخصیتش نابود می‌کند . کسی یا چیزی که انسان خود را برایش فدا می‌کند اهمیتی ندارد : ممکن است شایسته ی آن فداکاری باشد، ممکن است نباشد. هیچ شرابی تا این پایه مستی‌آور، هیچ عشقی تا این اندازه درهم‌شکننده، هیچ گناهی تا این حد وسوسه‌انگیز نیست . (سامرست موام – لبه ی تیغ) دو. کلیپی از انیمیشن آپ سه. هر کی restless رو ندیده، ببینه. یه عاشقانه ی آروم و خاستنی ه.
مهدیار دلکش