مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

ای دوست! شکر بهتر یا آن‌که شکر سازد؟
خوبیِ قمر بهتر یا آن‌که قمر سازد؟


برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زان پیش که پر کنند پیمانه‌ی ما


پرنده‌ها و کودکان را به آدم‌ها ترجیح می‌دهم.


کسی در من مدام آوازهای غمگین می‌خواند.


جانم بگیر و صحبت جانانه‌ام ببخش

آرشیو

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است



مهدیار دلکش


  

  برش‌هایی از کتاب:


  گوزن ماده‌ای ناگهان از بیشه‌ای بیرون می‌جهد. لحظه‌ای با دقت به تو خیره می‌شود و بعد می‌رود. چه روحی به آن جانور حرکت می‌دهد؟ چه قدرت اسرارآمیزی زمین را با گل‌هایی به هر رنگ رنگین‌کمان تزیین می‌کند؟ و آسمان شب را با تور فاخری از ستاره‌های چشمک‌زن می‌آراید؟ به جهان نگاه کن گئورگ! پیش از آن که خودت را بیش از حد با فیزیک و شیمی پر کنی، جهان را نگاه کن.


   هیچ دو پرتقالی، یک‌جور نیست یان‌اولاو! حتی دو پهنک علف، شبیه هم نیستند؛ به همین دلیل است که تو حالا اینجایی .. تو این همه راه نیامده‌ای که با "یک زن" دیدار کنی؛ اگر این‌طور است، دردسر بیهوده‌ای به خودت داده‌ای؛ چون اروپا پر از زن است. تو آمده‌ای تا با من دیدار کنی؛ و از من فقط یکی هست.


   عصر آگِست گرمی را به یاد می‌آورم که نشسته بودیم و از شبه‌جزیره‌ی بایگدوی، آبشار را تماشا می‌کردیم. نمی‌دانم این حرف از کجا آمد، اما ناگهان از دهانم پرید:"ما فقط یک‌بار به این جهان می‌آییم." ورونیکا گفت:"ما حالا اینجا هستیم." انگار می‌پنداشت باید این حقیقت را به یاد خودمان بیاوریم.



دختر پرتقالی

یوستین گاردر

162 صفحه

نمره: هجده‌ونیم


مهدیار دلکش

   

   رُّسُلًا مُّبَشِّرِینَ و َمُنذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ کَانَ اللّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا (نسا ۱۶۵)

   پیامبرانى که بشارتگر و هشداردهنده بودند تا براى مردم پس از پیامبران در مقابل خدا حجتى نباشد و خدا توانا و حکیم است.


   می‌خواهم در مورد «للناس علی‌الله حجه» حرف بزنم؛ این‌که از نظر قرآن، تحت شرایطی، مردم علیه خدا هم می‌توانند اقامه‌ی دلیل و حجت کنند و او را مورد مواخذه قرار دهند. در قرآن، «حق» پرسش‌گری و مواخذه از خدا، برای مردم موجود و ممکن و محفوظ است و خدا برای حق آفریده‌هایش، چاره‌ای اندیشیده است و پیامبرانی را فرستاده و بعد از آن‌ها تکلیفی خواسته است.

   دینی که اکنون برای ما می‌گویند، دینی‌ست سراسر تکلیف و باید و نباید؛ بی‌آن‌که حقی برای مسلمانان قائل باشند. مسلمانان باید تک‌تک دستورات را انجام دهند و چیزی نخواهند. باید زکات و خمس بدهند و کاری با ادامه‌ی ماجرا نداشته باشند. حتی در سیاست هم همین سیستم پیاده می‌شود ..

   فارغ از این آیه و تفاسیرش هم ما باید بدانیم که هرجا که حقی باشد، تکلیفی هم خواهد بود. اگر احترام به والدین و تکریم آن‌ها تکلیف فرزندان است؛ ایجاد شرایط مناسب برای رشد هم حق فرزندان در برابر والدین است.

اگر خوب درس‌خواندن، تکلیف دانشجو است، تدریس خوب و برخورد مناسب استاد هم حق دانشجو است.

اگر دادن مالیات، تکلیف شهروندان است، آزادی و انواع خدمات رفاهی هم از حقوق اوست و باید آن‌ها را از حکومتش بخواهد.

   عزیزی می‌گفت که برای شهروندان کشورهای جهان سومی، باید از حقوق گفت و آن‌ها را با حقوقشان آشنا کرد و در کشورهای پیشرفته باید از تکالیف برای مردم گفت. و چه درست هم می‌گفت.

وقتی که ما حتی در برابر خدا هم حق داریم، آیا در برابر بندگانش نداریم؟

   چه زیادند آدم‌ها و مسئولینی که خود را در برابر هیچ‌چیز و هیچ‌کسی پاسخگو نمی‌دانند و اگر قدرتی داشته باشند، زیردستان‌شان را فاقد حقوق می‌دانند و تا می‌توانند بر گردن آن‌ها تکلیف سوار می‌کنند. آدم‌هایی که بنابر صلاح‌دیدشان رفتار می‌کنند و خود را بالاتر از خدا و نقد می‌دانند؛ آدم‌هایی که هر روز می‌بینیم‌شان؛ آدم‌هایی که انگار روز‌به‌روز بیشتر می‌شوند.


مهدیار دلکش



مهدیار دلکش