مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

ای دوست! شکر بهتر یا آن‌که شکر سازد؟
خوبیِ قمر بهتر یا آن‌که قمر سازد؟


برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زان پیش که پر کنند پیمانه‌ی ما


پرنده‌ها و کودکان را به آدم‌ها ترجیح می‌دهم.


کسی در من مدام آوازهای غمگین می‌خواند.


جانم بگیر و صحبت جانانه‌ام ببخش

آرشیو

۱ مطلب در مهر ۱۴۰۰ ثبت شده است

 

هنوز ایستاده‌ام

تنها

در میان اقیانوس

دنیا سمباده به دست

سینه‌‌ی خونینم را صیقل می‌دهد

و هر روز تکه‌ای از من کم می‌کند.

دیگر زاویه‌ای نمانده است.

 

دوست داشتم اسبی بودم

و دست تو قشویم می‌کرد

اما صخره‌ای هستم

پیچ شده به زمین

و موج‌ها گاهی راه نفسم را می‌بندند.

تو اما موج‌ها را دوست داری

در ساحل می‌ایستی روی ذره‌های من

و غروب را تماشا می‌کنی.

 

صدایم به جایی نمی‌رسد

جلبک‌ها پاهایم را بسته‌اند

و زمین -این شوخی بزرگ-

زندانی‌ام کرده است.

 

ای مرغ دریایی که گاهی روی شانه‌هایم می‌نشینی!

کاش بدانی چه نعمتی روی شانه‌هایت داری.

 

 

مهدیار دلکش