به مجتبا ناطقی
در رویایت دست هایش را بگیر
در یکی از خانه های لباس چهارخانه اش، از پشت در آغوشش بکش
کنارش چای بنوش
و تا می توانی برایش شعر بگو
اما رفیق
رویاها همیشه چیزی کم دارند
دریا شو و بگذار دل آشوبه هایت را
از موج بلند چشمانت بخاند
هیچ واژه ای سلیس تر از نگاهت نیست
هیچ تخته سنگی نمی تواند جلوی آب را بگیرد
کافی ست کمی نگاهش کنی
این دو دریا، اقیانوس خاهند شد
یک. دریا هم زمان با نمایش ایده ی پهناوری و بزرگی، ایده ی جنبش و شدن را نیز به نمایش می گذارد. (از مصاحبت آفتاب - کامیار عابدی)
دو. hotel california - eagles