مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

ای دوست! شکر بهتر یا آن‌که شکر سازد؟
خوبیِ قمر بهتر یا آن‌که قمر سازد؟


برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زان پیش که پر کنند پیمانه‌ی ما


پرنده‌ها و کودکان را به آدم‌ها ترجیح می‌دهم.


کسی در من مدام آوازهای غمگین می‌خواند.


جانم بگیر و صحبت جانانه‌ام ببخش

آرشیو
ما دو کبوتر بودیم مست پرواز سرم گرم بودنت بود که ناگاه بر شانه های بازی نشستی و اوج گرفتید آنقدر رفتید رفتید رفتید ... که نفهمیدم خودم در حال سقوطم به قدری گیج بودم که مرگم را از صدای جیغ عابران فهمیدم به قدری مست بودی که صدای پرنزدنم را نشنیدی جاذبه، قانون خدا بود که سقوطم داد جاذبه، قانون خدا بود که بر بال های بازت نشاند     یک. فرو می ریزیم بر خاک مثل برگ / عمرهامان کوتاه مثل درپا بر برف / و هیچ کلامی گویای اندوهمان نیست / نه، نمی توانم بگذارم برود / چون یارم همه جا هست / بر ساحل بادشسته که دارم در آن قدم می زنم / در میدان آفتاب گیر که در آن مشغول صحبتم / کنار من توی ماشین / می بینم نشسته پهلویم / شب هنگام، خاب مرا می بیند / و صبح خورشید برنمی آید / عمرم به باریکی باد ست / و من به شمارش ستاره سرگرمم / یارم رفت یارم رفت / و حالا من غماواز اویم که پخش می شود که پخش می شود که پخش (راجر مگاف) دو. گروه پالت - کلیپ هزار قصه (خونه ی مادربزرگ ه)
مهدیار دلکش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">