مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

ای دوست! شکر بهتر یا آن‌که شکر سازد؟
خوبیِ قمر بهتر یا آن‌که قمر سازد؟


برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زان پیش که پر کنند پیمانه‌ی ما


پرنده‌ها و کودکان را به آدم‌ها ترجیح می‌دهم.


کسی در من مدام آوازهای غمگین می‌خواند.


جانم بگیر و صحبت جانانه‌ام ببخش

آرشیو



   
   سیلویا فیلمی نیست که بخواهم به شما پیشنهادش کنم، اما دوست دارم که کمی در مورد این فیلم صحبت کنم.
   فیلم در مورد زندگی سیلویا پلات، شاعر و رمان‌نویس آمریکایی‌ست. او عاشق مرد شاعری می‌شود و با او ازدواج می‌کند و در ادامه‌ی زندگی‌شان، به دلیل خیانت همسرش، کارش به جنون و نهایتا به خودکشی می‌رسد.
   نکته‌ی یک: سیلویا حس مالکیت به همسرش داشت؛ چنان مالکیتی که وقتی متوجه از دست دادن آن شد، حالت طبیعی زندگی‌اش از دست رفت. آیا این حد از حس مالکیت برای زوج‌ها درست است ؟ آیا حس مالکیت‌داشتن به طور کلی درست است ؟ نظر من : خیر. هرکس و هرچیز مال خودش است.
   نکته‌ی دو: جایی از فیلم، سیلویا بعد از این‌که متوجه خیانت همسرش می‌شود، همراه با دو فرزندش به کنار دریای خروشانی می‌رود. او از ماشین پیاده می‌شود و چند گام به جلو می‌رود. یک لحظه فکر تمام‌کردن زندگی و نگاهی که برمی‌گردد به سمت بچه‌ها... اسیر بودن؛ رها نبودن؛ اگر آن بچه‌ها نبودند، نکته‌ی سه هم نبود.
   نکته‌ی سه: اواخر فیلم شاهد یک خودکشی شاعرانه هستیم. سیلویا، کودکانِ در خوابش را می‌بوسد، درِ اتاقشان را خوب درزگیری می‌کند و به آشپزخانه می‌رود. گاز را باز می‌کند و به نور چراغ آشپزخانه خیره می‌شود. سیلویا در آن لحظات آخر به چه چیزی فکر می‌کرد ؟ چه کلماتی را استفاده می‌کرد ؟ آدم‌هایی که خودکشی می‌کنند .. این آدم‌های عجیب و شجاع .. مرگ .. این مرگ بی‌رحم و زیبا ..

مهدیار دلکش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">