اینکه در ششماه آینده، پیادهروها شلوغتر خواهند شد؛ اینکه دیگر نمیتوانم یقهی کاپشنم را بالا بدهم و بیشتر از آهنگی که گوش میدهم لذت ببرم، ناراحتم میکند. اینکه جیبهایم کمتر میشوند؛ اینکه دیگر باران و برفی در کار نخواهد بود ..
سرما را بیشتر از گرما دوست دارم. دو فصل آخر را بیشتر از دو فصل اول. و حالا فصل لوس بهار در راه است؛ فصلِ مهمشدن دقیقه و ثانیهی تحویل سال. فصل «عیدت مبارک»ها؛ فصل دید و بازدیدهای مصنوعی و عادتی؛ فصل «چند ماه مونده خدمتت تموم شه» یا «راستی ترم چند بودی؟» فصل نوشدنهای ظاهری و شادیهای ظاهری و گذرا. فصل گرمای طاقتفرسا در راه است. فصل عرق ریختن. شش ماه آینده را به خودم تسلیت عرض میکنم.
امضا
بیگانه با مناسباتِ اجتماعیِ عادتی و عاشق فصول سرد سال