روزی من شاعر خواهم شد و آن قدر چشمهایت را خواهم سرود که ابر ها هم مرثیه ی ما را گریه کنند. تا فرشتگان هم دلشان برای تنهایی من بسوزد.
آری آنقدر تو را خواهم سرود تا تمام قاصدک ها مهمانم شوند و خبر آمدنت را آرام در گوشم زمزمه کنند. من آن روز به همه ی قاصدک ها مژدگانی خواهم داد و بوسه بارانشان خواهم کرد.
برایت آن قدر خواهم سرود تا تو هم عاشق شوی. عاشق گل، کبوتر، باران، عاشق ستاره ها!
آن روز من فرمانده ی تمام واژه ها خواهم شد و هر طور که تو بخواهی کنار هم می چینمشان.
من سند آسمان را به نامت خواهم زد،
اگر برگردی!