فیلم درست در جایی که توقعش را نداشتم، به شعر نزدیک شد. تقابل فضاهای متضاد و عکسالعمل کاراکترها نسبت به شرایط متفاوت، به نشاندادن پیچیدگیهای روانی انسان بسیار کمک کرده است.
برای لونرفتن فیلم، از گفتن جزئیات خودداری میکنم، اما بگویم که این فیلم، شعر دارد؛ تصویر چشمنواز دارد؛ سردی دارد؛ سکوت دارد؛ خشونت عریان دارد و شما را در لحظاتی میخکوب خواهد کرد؛ مشخصا به سکانس حمام و تلفنزدن ماریا اشاره میکنم؛ ساچ عه واو.
موضوعی که از نظر من سینمای اروپا (اکثر فیلمهایش) را نسبت به هالیوود (اکثر فیلمهایش) برتری میدهد، مشارکتدادن بیننده در فیلم و دولایهبودن و نزدیکشدن به انسان در آنها است؛ فیلمهای اروپایی، همهچیز را مستقیم نمیگویند. به بیننده اجازه میدهند تا وارد فیلم شود و خالیها و سکوتهای فیلم را با ذهن و تخیلش بفهمد و بسازد؛ لذت کشف.
و صحنهی پایانی این فیلم. که ظاهرا فقط یک جنگل است؛ اما ما باید جای خالی گوزنها را در آن حس کنیم.