مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

ای دوست! شکر بهتر یا آن‌که شکر سازد؟
خوبیِ قمر بهتر یا آن‌که قمر سازد؟


برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زان پیش که پر کنند پیمانه‌ی ما


پرنده‌ها و کودکان را به آدم‌ها ترجیح می‌دهم.


کسی در من مدام آوازهای غمگین می‌خواند.


جانم بگیر و صحبت جانانه‌ام ببخش

آرشیو

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Captain fantastic» ثبت شده است




اگر می‌خواهید فیلم را ببینید، یادداشت را نخوانید.


   کاپیتان خارق‌العاده، داستان مردی‌ست که می‌خواهد ایده‌آل‌هایش را زندگی کند و با آهنگ درونش پیش برود. مردی که به درستی، به سیستم آموزشی حاکم، بی‌اعتماد است و وظیغه‌ی آموزش فرزندانش را خود برعهده گرفته است.

   فرزندان کاپیتانِ داستان ما، از هم‌سن‌های‌شان بیشتر می‌دانند و توانایی‌هایی دارند که کسی از کودکان و نوجوانان انتظار ندارد. کاپیتان، فرزندانش را با این شعار بزرگ کرده است: اگر خودت را نجات ندهی، کسی تو را نجات نخواهد داد.

صداقت، رک‌گویی، توجه به جزییات و ریزبینی، شجاعت و استقلال در عین اتحاد، از اصول تربیتی کاپیتان هستند. اصولی که دوست‌داشتنی هستند اما کافی ... ؟

در ادامه‌ی داستان، دل بعضی از فرزندان کاپیتان، هوای زندگی عادی و عادی‌بودن می‌کند. آن‌ها دوست دارند که مثل همه به دانشگاه بروند و تافته‌ی جدابافته نباشند. دوست دارند که به جای جنگل یا اتوبوس‌شان، در خانه‌ی پدربزرگ و در شهر زندگی کنند.

کاپیتان، به بن‌بست می‌رسد و سرِ ایده‌آلیستش به سنگ واقعیت می‌خورد‌. او حق را به فرزندانش می‌دهد. و انتخاب را به آن‌ها می‌سپارد ...

کاپیتان، به ما یک پیشنهاد هیجان‌انگیز می‌دهد؛ یک شیوه‌ی زندگی؛ شیوه‌ای که در آن، «درون» اصالت دارد و هنجارهای جامعه، نادیده گرفته می‌شود. اما آیا در این شیوه، دوام خواهیم آورد؟ چقدر دوام خواهیم آورد؟

اصالت با درون است؛ با آواز خواندن؛ با رقصیدن؛ حتی وقتی که خاکستر قلب خانواده را به دریا ریخته‌ایم.


مهدیار دلکش