مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

ای دوست! شکر بهتر یا آن‌که شکر سازد؟
خوبیِ قمر بهتر یا آن‌که قمر سازد؟


برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زان پیش که پر کنند پیمانه‌ی ما


پرنده‌ها و کودکان را به آدم‌ها ترجیح می‌دهم.


کسی در من مدام آوازهای غمگین می‌خواند.


جانم بگیر و صحبت جانانه‌ام ببخش

آرشیو

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آداب دیدار» ثبت شده است


      هر کاری آدابی دارد. و البته هر کس ممکن است برای هر کاری، آداب خودش را داشته باشد. به هر حال؛ آدابی را که می‌پسندم، می‌نویسم؛ آداب دیدار.

   اول از همه و چقدر مهم‌تر از همه، ایده‌داشتن برای یک دیدار است؛ ایده‌داشتن بر اساس مدل فردی که قرار است او را ببینیم. اگر دوستی به ما بگوید که همدیگر را ببینیم، باید بتوانیم بلافاصله چند گزینه‌ی مناسب حال و هوای او و ترجیحا تازه پیشنهاد بدهیم. هرگز در جواب «کجا؟» نگوییم: «نمیدونم». ایده‌نداشتن، نشانه‌ی کم‌اهمیت‌بودن آن دیدار برای ماست.

   سعی کنیم اگر کوچه یا خیابان یا کافه‌ای را کشف کرده‌ایم، دوست‌مان را هم از آن باخبر کنیم. دوست‌مان چقدر خوشحال خواهد شد وقتی که برای بار اول پا به جایی می‌گذارد که دوست داشته بگذارد و تا پیش از ما از وجودش آگاه نبوده است. این دیدار فراموش‌نشدنی خواهد بود.

   از دیگر نکات مطلوب یک دیدار، راحت‌بودن و صادق‌بودن و خودبودن است. چه بسا یک «گه نخور کثافت»، کاری را بکند که هزار «خوشحال شدم که دیدمت» نکند.

   سکوت را بلد باشیم اما جایش را هم بدانیم. دیداری که اکثرش به سکوت یک‌طرف بگذرد، در طرف دیگر حس خوبی ایجاد نمی‌کند.

فعلا همین‌ها؛ خداوند، همه‌ی ما را آدم کند؛ خداوند؟ آدم؟ به هر حال.


مهدیار دلکش