درک می کنم
پیراهنت را
اگر در آغوشت عرق می کند
عینکت را
اگر دنیا را جور دیگر می بیند
جورابت را
اگر سوراخ می شود
و خودم را
اگر برایت شعر می نویسم
یک. آرامشی که نیست / در جنگی هم اگر حاضر نبودیم / جنگی در ما حاضر بوده همیشه / چاقو می خوردیم / برای هر چیز / می مردیم (داریوش معمار - اسطبل)
دو. احمقانه نیست؟ تو بدانی جایی می روی که می میری؛ و بروی. (عباس معروفی - تمامن مخصوص)
سه. این بار به موسیقی سکوت گوش بدهید. یک دقیقه. (تا سکوت را نفهمید، نمی توانید زیبایی یک آهنگ را درک کنید. همیشه خالی های یک اثر هنری، به اندازه ی پرهایش موثر است. و این را می گویند فلسفه ی ذن)
چاهار. تو برای من مظهر کس دیگری بودی، می دانی هیچ حقیقتی خارج از وجود خودمان نیست. در عشق این مطلب بهتر معلوم می شود، چون هر کسی با قوه ی تصور خودش کس دیگر را دوست دارد و این از قوه ی تصور خودش است که کیف می برد نه از زنی که جلوی اوست و گمان می کند که او را دوست دارد. آن زن تصور نهانی خودمان است، یک موهوم است که با حقیقت خیلی فرق دارد. (صادق هدایت)
پنج. یه خاکه توی آب اسیره.