اشک هایی که دیشب
زیر دوش حمام ریختم
حالا از تمام لوله ها عبور کرده
و به فاضلاب اصلی شهر رسیده ست
خورشید با دستانش
قطره ها را بالا خاهد برد
و تا ساعاتی دیگر
بارانی خاهد بارید
که تو دوستش خاهی داشت
* تیتر از حامد عسگری
یک. کنار تو تنهاتر شده ام / از تو تا اوج تو، زندگی من گسترده است / از من تا من، تو گسترده ای / با تو برخوردم، به راز پرستش پیوستم / از تو به راه افتادم، به جلوه ی رنج رسیدم / با این همه ای شفاف! ای شگرف! مرا راهی از تو به در نیست / زمین باران را صدا می زند، من تو را / پیکرت را زنجیری ِ دستانم می سازم، تا زمان را زندانی کنم / باد می دود، و خاکستر تلاشم را می برد / چلچله می چرخد. گردش ماهی آب را می شیارد. فواره می جهد: لحظه ی من پر می شود (سهراب سپهری)
دو. هر چیز را زکاتی ست و زکات عقل، اندوه طویل است. (تذکره الاولیای عطار)
سه. حمید حامی - لیلای من کو ؟
چاهار. انگاری دلت گرفته آخدا