از عشق هایم
فقط شعرهایش مانده
لب هایم
قبرستانی از لبخندهای سقط شده
و تنها تفریحم
الاکلنگ سواری هایی که پایین ماندنش عادت شده
این روزها
با هر نفس
بیشتر از قبل می میرم
یک. آن که می تواند، انجام می دهد. آن که نمی تواند، انتقاد می کند. (جورج برنارد شاو)
دو. خشایار اعتمادی - گلایه