به نرگس
تا پیش از حادثه ی چشمانت
نمی دانستم که خورشید و ماه
شب و روز
کجا پنهان می شوند
چادر شب را به سر می اندازی
تا قرص صورتت درخشان تر باشد
کامل تر از تو
کدام ماه ست
که ماه دیگری در خود داشته باشد ؟
به افسانه ها اعتقاد نداشتم
حالا اما
دلیل دیوانگی مردم شهر را فهمیده ام
یک. همواره اطمینان داشته ام که هر چیز درستی که یک انسان به بار می نشاند، و هر چیز مبهمی که وی روشن می سازد، بالاخره روزی توسط ذهن متفکر دیگری درک می شود، و آن را متاثر ساخته و خوش می آید و تسلی می بخشد. من برای چنین کسی سخن می گویم؛ همچنان که کسانی چون ما نیز برای ما سخن گفته اند و تسلی بخش ما در این برهوت زندگی شده اند. (آرتور شوپنهاور)
دو. حمیدرضا نوربخش - پنهان چو دل