دیدن کدام دردناک تر است ؟))
روبه روی آینه از خود می پرسید
مردی که عشق را
چون بال کبوتر
باور داشت
شب ها
روی بالش های سفیدرنگ آسمان می خوابید
و هیچ گاه
پاهایش با زمین کنار نیامدند
مدام زیر لب تکرار می کرد:
((روزی که یاکریم ها
از من نترسند
یعنی درست زندگی کرده ام))
یک. تو گفتی پرنده ها را دوست داری / اما آنان را در قفس نگه داشتی / تو گفتی ماهی ها را دوست داری / اما تو آن ها را سرخ کردی / تو گفتی گل ها را دوست داری / و تو آن ها را چیدی / پس هنگامی که گفتی مرا دوست داری / من شروع کردم به ترسیدن (ژاک پره ور)