و تنهاییام وسعت میگیرد
برای چالکردن خاک چاه
چاههای دیگری حفر میکنم
واژه
ویروسی که مردن بلد نیست
شعرهایم را زمزمه نمیکنم
مبادا باد
آنها را بدزدد
انگشتهای اشارهمان را روی بینی بگذاریم
دنیا
بیمارستانیست که بیش از همیشه به سکوت نیاز دارد
یک. با درد بساز چون دوای تو منم / در کس منگر که آشنای تو منم / گر کشته شدی مگو که من کشته شدم / شکرانه بده که خونبهای تو منم (مولانا)