بله، قضاوت به معنای قضائی آن، مجاز نیست؛ و نباید عیبجویی کرد اما اگر بخواهیم با کسی رابطه داشته باشیم، قضاوت به معنای دیدن آنچه که هستند و انجام میدهند، واجب و نیاز است. باید واقعیت افراد را دید؛ و دغدغههایشان را سنجید و تفاوتهایشان را فهمید.
آیا کسیکه برای روحش زحمت کشیده، با کسیکه کوچکترین تلاشی برای بهترشدن نمیکند، یکیست؟ و باید رفتار یکسانی با آنها داشت؟ آیا کسیکه وبلاگش از جنس وبلاگهای «امروز رفتم ...» است با وبلاگی که امضای نویسندهاش را دارد، یکیست؟ آیا کسی که شبیه دویستوشش صندوقدار میایستد و با لبهای غنچهشده سلفی میگیرد، با کسی که بینش و دغدغه و حس خوب را با هم میدهد، یکیست؟ چطور میشود که همزمان، با هر دوی آنها دوست بود و انتخابشان کرد؟
از نظر من، باید ترازو داشت و وزن دغدغههای اطرافیان را سنجید و بهاندازهی وزنشان، آنها را انتخاب و با آنها دوستی کرد. البته این قضاوت، در حد آگاهی و بینش، باقی میماند و باقی مراحل و ماجرای قضاوت، کار ما نیست و نباید باشد.
برای من مهم است که دوستانم با چه کسانی دوستی میکنند. و اگر تفاوتها زیاد باشد، قید آن دوستی را خواهم زد. یکی از بهترین تصمیمهای زندگیم، همین غربالکردن اطرافیانم بود؛ نشستم و تکتک پستها و عکسها و دغدغههایشان را نگاه کردم و اگر اهل عمق و حرکت نبودند، از آنها فاصله گرفتم. اگر همزمان، هم با آنها دوستی میکردم و هم با افرادی که دغدغهمند و باسوادند، باید منتظر قطع دوستی از طرف دستهی دوم میماندم و این حق دستهی دوم میبود و من نباید از آنها میرنجیدم. وقت ما، ارزشمند است و بهتر است با کسانی بگذرد که ارزشش را دارند.
از نظر من، باید خوب افراد را دید؛ دوستها و اطرافیانشان را؛ عیبها و خوبیهایشان را؛ و اگر در مجموع، خوبیهایشان بیشتر بود، با آنها ماند. بودن با همه، بیاحترامی به آنهاییست که زحمت کشیدهاند و نشانهای است از ضعف شخصیت فرد و ترسوبودنش. و البته بر آنهایی که به دنبال دیدهشدن و شهرت بههرقیمتی هستند، حرجی نیست و پشتِ حرفهایم به آنهاست.