در جوامع جهانسومی، پرمصرفترین سیستم تربیتی، سیستم تبعیتکردن است؛ سیستمی کماثر و ناتوان و درسطحنگهدارنده. در این جوامع، مردم کار خوب انجام میدهند تا پاداش بگیرند و کار خوب را برای خوببودنش انجام نمیدهند؛ به نیازمندان کمک میکنند تا وجدانشان آرام بگیرد؛ عبادت میکنند تا ثواب کرده باشند؛ درس میخوانند تا نمرهی خوب بگیرند.
در سیستمی که مبتنی بر تبعیتکردن است، همواره به قدرت و زور نیاز است؛ همیشه مردم باید از چیزی بترسند تا آن کار موردنظر را انجام دهند و طبیعتاً هیچگاه آن کار، درونی و عمیق نخواهد شد. و به محض برداشتهشدن عامل فشار و زور، مردم دیگر خود را ملزم به انجام آن کار نمیدانند.
اما سیستمی که پایدارتر و قدرتمندتر است، سیستمی است که در آن، نظام عقیدتی مردم، مستقل است و پایهی آن، خواست و انگیزهی هر فرد برای صحیحبودن و خوببودن است؛ انگیزهای که همیشگی است و به نظارت یا زور احتیاجی ندارد. اگر فرد یا عمل یا عقیدهای قابلقبول باشد، در جان مردم مینشیند و نشستنش طولانی و مداوم است.
طبق آزمایشات روانشناسان*، هرچه در برابر انجام رفتاری، پاداش کمتری درنظر گرفته شود، درونیشدن آن رفتار، بالاتر بوده و افراد، آن عمل را بهتر انجام میدهند. هرچه پاداش، بیشتر باشد، انگیزه و دلیل مردم برای انجام آن رفتار، از خود رفتار به سمت پاداش رفتار، میل پیدا میکند.
* روانشناسی اجتماعی - الیوت ارونسون