مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

ای دوست! شکر بهتر یا آن‌که شکر سازد؟
خوبیِ قمر بهتر یا آن‌که قمر سازد؟


برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زان پیش که پر کنند پیمانه‌ی ما


پرنده‌ها و کودکان را به آدم‌ها ترجیح می‌دهم.


کسی در من مدام آوازهای غمگین می‌خواند.


جانم بگیر و صحبت جانانه‌ام ببخش

آرشیو

 


- هرجا که «خودم» از «من»، پررنگ‌تر باشه رو دوست دارم. البته «خودم»ِ من، درخت‌ه؛ من درختم. یعنی هر چیزی که توی من، حس درخت‌بودن رو زنده کنه، دوست دارم.

+ من پرنده‌م. هروقت که به هارمونی می‌رسم و یک‌پارچه میشم، حس پرندگی بهم دست میده. بعد از پرنده، باد رو دوست دارم. این‌که اگه حرکت نکنه، دیگه نیست ... راستی تو که درختی بگو ببینم درختا پاشون خسته نمیشه از این‌همه ایستادن؟ همیشه برام سوال بوده این. من اصلاً نمی‌تونم تصور کنم که تا آخر عمر یه جا وایسم و نتونم حرکت کنم.

- اگه خسته هم بشن، صبر می‌کنن؛ طاقت میارن. درختا خیلی صبور و قوی‌ان.

+ تا کی؟ امیدی به حرکت ندارن که.

- نیازی به حرکت ندارن.

+ هوم. ولی اگه من درخت هم بشم، اصلا نمی‌تونم ساکن بمونم. شبا که همه خوابن، جام رو با بقیه‌ی درختا عوض می‌کنم.



بخشی از رمان «مثل آسمان؛ مثل باد»


یک‌سال از تموم‌شدن رمانم می‌گذره ولی هنوز اون‌جور که می‌خوام تموم نشده برام. گذاشتمش تا بزرگ‌تر بشم و بعد برم سراغ ادیت‌کردنش.


مهدیار دلکش

نظرات  (۱۲)

:)
پاسخ:
:)
تأثیر زمان روی انسان و پخته شدن خودش و قلمش رو از نزدیکِ نزدیک دیدم. وقتی به نوشته های چهار پنج سال پیش خودم برمی گردم می بینم زیاد دوستشون ندارم. بخاطر همین رمانی که به جشنواره هم رفته بود رو دیگه به کسی نشون ندادم. حتی گفتن برای نمایشگاه ادبی شهرستان بیارید، ولی همون پای تلفن گفتم نمیدم.
پاسخ:
موافقم
باید گذاشت تا انگورها شراب بشن
همه چیز در حکرته. میشه گفت که درختا هم همواره در حرکتن. حرکتی از «خود» به نور. تا لحظه ی آخر، تا توان آخرین برگ، آخرین سلول، بر خلاف همه ی نیروهایی که اونا رو به سمت زمین می کشونه رو به سمت نور، به سمت آسمون در حرکتن. حرکت که همیشه افقی نیست. درخت عمودی حرکت میکنه...
جسارت منو ببخشید که اینو نوشتم. با خوندن متن شما یک لحظه این از ذهنم گذشت.
تبریک به شما که چنین قلم شیوایی دارید. البته تبریک بیشتر به خاطر داشتن چنین روحی که چنین مفاهیمی رو دریافت میکنه و توان این رو داره که مفاهیمش رو به کلمه تبدیل کنه.
پاسخ:
حرکتی که من ازش حرف میزنم ، حرکت پرنده‌گونه‌ست. آزاد و رها.
ممنون از مهربونی و گیرنده‌های خوب‌تون:)
جسم درخت وایساده اما روحش چی...
پاسخ:
جسمش مدنظره اینجا. تجربه‌های جسمانی-روحانی کامل‌تر از تجربه‌های روحانین.

تو چه ساده ای و من ، چه سخت
تو پرنده ای و من ، درخت.
آسمان همیشه مال توست
ابر، زیر بال توست
من ، ولی همیشه گیر کرده ام.
تو به موقع می رسی و من،
سال هاست دیر کرده ام. 

خوش به حال تو که می پری!
راستی چرا
دوست قدیمی ات _ درخت را _
با خودت نمی بری؟ 

فکر می کنم 
توی آسمان
جا برای یک درخت هست.
هیچ کس در بزرگ باغ آفتاب را 
روی ما نبست.
یا بیا و تکه ای از آسمان برای من بیار
یا مرا ببر
توی آسمان آبی ات بکار. 

خواب دیده ام
دست های من 
آشیانه ی تو می شود.
قطره قطره قلب کوچکم
آب و دانه ی تو می شود.
میوه ام:
سیب سرخ آفتاب.
برگ های تازه ام:
ورق ورق
نور ناب. 

خواب دیده ام
شب، ستاره ها
از تمام شاخه های من
تاب می خورند.
ریشه های تشنه ام
توی حوض خانه خدا
آب می خورند. 

من همیشه 
خواب دیده ام، ولی ...
راستی ، هیچ فکر کرده ای
یک درخت 
توی باغ آسمان
چقدر دیدنی ست!
ریشه های ما اگرچه گیر کرده است
میوه های آرزو، ولی 
رسیدنی ست.

پاسخ:
:)
(یاد این شعر عرفان نظرآهاری افتادم)
پاسخ:
ممنون بابت ارسالش
۰۱ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۱۰ رعنا صنیعی
درخت‌ها...
ارغوان...
:)
پاسخ:
ارغوان:)
درخت بودن...
سخته تحمل اون ایستایی وسکون وصبر درخت..
سخته مث درخت ،گاهی  فقط تماشا کنی و بپذیری که هیچکاری ازت برنمیاد وهیچ حرکتی نمیتونی انجام بدی...
ولی انگار تا درخت بودن رو تاب نیاری ،  نمی تونی پرواز رو تجربه کنی...
شاید اصلا پرنده ، یروز درختی بوده که باخودش کنار اومده 
و ازتماشا به پرواز رسیده... :-)

+کاش میشدزودتر خوند این رمان رو...


پاسخ:
درخت‌هایی هستند
که برای جانماندن از کوچ پرنده‌ها
ریشه از خاک گرفته‌اند
:)

دلم خواست بیشتر بخوانم

اما حرف آخر هم
بی جا نبود!
پاسخ:
:)
خیلی ساده است.به نظرم همان طور که خودت گفتی باید بیشتر روش کار بشه تا جایی که حس کنی روح خودت رو سیراب می کنه:)

پاسخ:
البته سادگیش رو دوست دارم
منم سادگی رو دوست دارم ولی سادگی که"اتفاق"باشه:)
پاسخ:
:)
۰۳ خرداد ۰۱ ، ۰۲:۱۵ مراد یزدانی

عالی بود 

من توی باربری شمال و مازندران کار میکنم اما عاشق دکلمه ام

پاسخ:
ممنونم

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">