سهگانهی روی اندرسون، بیشک از تندترین نقدهای اجتماعی و انسانی تاریخ سینماست؛ نقدهای نیشدار و بعضا کمیک که تا سر حد استهزای انسان پیش میرود؛ به قصد تلنگرزدن به او.
آوازهای مردی از طبقهی دوم "songs from the second floor" شما، ای زندگان "you, the living" کبوتری برای تامل در هستی روی نیمکت نشست "a pigeon sat on a branch reflecting on existence"، سه فیلم روی اندرسون هستند که با فواصل هفتساله ساخته شدهاند اما تمی مشترک دارند و ادامهی یکدیگرند.
نقطهی اشتراک هر سه فیلم، طراحی صحنه و گریم سرد و بیروح بازیگرها و آدمهای سرد و بیانرژی و بیتفاوت آنهاست؛ چهرههایی که سفید شدهاند؛ لباسهای بیرنگ؛ دیوارها و خانههایی با رنگ سرد و بیتزیین؛ آدمهایی که حتی موقع سکسشان، کوچکترین احساسی از خود بروز نمیدهند و همان بحثهایی را که هنگام خوردن نوشیدنی دارند، هنگام سکس هم دارند. آدمهایی که برای آزمایشات خود، به راحتی میمونی را زجر میدهند؛ آدمهایی که سیاهپوستان را در کمال خونسردی میسوزانند؛ خیابانهایی که همیشه پر از ماشیناند و مردمی که به ترافیک عادت کردهاند. شاعرانی که در تیمارستان بستریاند و اتفاقا حرفهای درستتر را همانها میزنند. چمدانها و بارهای مدرنیته آنقدر سنگین است که مسافران به زحمت میتوانند آنها را تکان دهند. انسانها آنچنان اسیر کولهبارهایشان هستند که سفر و گریختن ممکن نیست. انسانها آنچنان اسیر خودخواهیهایشان هستند که دکترها و روانپزشکها دوست ندارند آنها را درمان کنند؛ ترجیح میدهند به همه قرصهای قوی بدهند و البته ترجیح اولشان، مرگ آنهاست. این سهگانه پر است از انسانهای ناراضی ناتوان؛ پر از مردههای متحرک؛ انسانهایی که عشق و رنگ را فراموش کردهاند و در منجلاب خود و مدرنیته گرفتار ماندهاند.
اگر فیلم هِر، یک تلنگر محکم به انسان بود، این سهگانه، سه سیلی محکم به انسان است؛ سه دشنامِ زشتِ هوشیارکننده. به راستی انسان به کجا میرود؟