بشریت را به صورت عام دوست دارم، نه به صورت انفرادی و یک فرد. در رویا همیشه میبینم که بشریت را به نحوی خارقالعاده دوست دارم؛ حتی تا آنجا که حاضرم به هر دلیلی جانم را به خاطر مردمی که در خطر هستند، فدا کنم. ولی حاضر نیستم حتی برای دوشبانهروز، در اتاقی که شخصی دیگر بستری شده است، سر کنم. این را به تجربه دریافتهام. به محض اینکه فردی به من نزدیک میشود، وجودش عزتنفس مرا میگیرد و استقلال فردیام را از بین میبرد. ظرف ۲۴ ساعت از آن شخص -حتی اگر بهترین انسان روی زمین هم باشد- منزجر میشوم.