مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

آب، کم جو؛ تشنگی آور به‌دست

مثل باد

ای دوست! شکر بهتر یا آن‌که شکر سازد؟
خوبیِ قمر بهتر یا آن‌که قمر سازد؟


برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زان پیش که پر کنند پیمانه‌ی ما


پرنده‌ها و کودکان را به آدم‌ها ترجیح می‌دهم.


کسی در من مدام آوازهای غمگین می‌خواند.


جانم بگیر و صحبت جانانه‌ام ببخش

آرشیو

 

 دلم برای شعرنوشتن تنگ شده. خیلی وقته که چیزی ننوشتم. مدت زیادیه که اون خلوت رو ندارم؛ فیزیکی منظورم نیست؛ روانی. یه چیزی این وسط از بین رفته. چهار روزه که برگه‌ی طلاق رو امضا کردم. چیزی که چندماهه تموم شده رو رسمیش کردم. حسم؟ یه خالی بزرگ. یه بیابون بزرگ که باید ازش خارج بشم. برم و برم تا برسم به رنگ و زندگی دوباره. 

هر بار که حس بزرگی رو از دست میدم، چند درصد از خودم رو از دست میدم برای همیشه. به قبلش برنمی‌گردم؛ نمی‌تونم برگردم. هربار شور زندگیم کمتر میشه. نه اینکه بخوام بمیرم، نه؛ ولی از چیزها مثل قبل لذت نمی‌برم. جدیت زندگی برام کمتر میشه.‌ اینجوریم که اوکی باحال بود، حالا چی؟ 

به زندگی برخواهم گشت؛ به دنبال رنگ‌ها خواهم گشت؛ از آنها لذت خواهم برد؛ اگرچه نه مثل قبل.

 

مهدیار دلکش

نظرات  (۱)

۰۴ تیر ۰۳ ، ۱۲:۲۱ رادیو سکوت

می‌نویسیم، پس هستیم. عجب نوشته‌اید...

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">