از عمد، این پست، تند و نیشدار نوشته شده است و مخاطبش عموم زنهاست و نه همهی آنها.
شوهرجویی و شوهرخواهیِ دخترها و نیازشان به تکیهگاه، همانقدر مذموم است که سکسپرستی و تنپرستیِ مردها.
زنها کمتر، از این خلقوخوی زشتِ خود، حرف میزنند و مدام، انگشتِ اتهامشان بهسمتِ مردان، دراز است.
آزارِ خیابانی، مذموم است؛ فعل جنسیِ همراه با زور، ناپسند و زشت است؛ اما سکسخواهی در رابطه، امری بسیار طبیعی و حتی لازم است. خواستنِ جسم، در امتدادِ خواستنِ روح است و میتواند که رابطه را محکمتر و پردوامتر کند.
اما دخترهای جامعهی ما چه میخواهند؟ اکثرِ آنها، پسری را میخواهند که نیازهای روحیشان را برای داشتنِ یک مرد، برطرف کند و خلاها و ضعفهای شخصیتیشان را بپوشاند و برایشان خرج کند؛ اما از نیازهای جسمیِ خودش، حرفی نزند؛ چون در آنصورت، بیاخلاقی و ناپاکی کرده است؛ و این، یک خودخواهیِ بزرگ است.
اگر آن پسر، گزینهی مناسبی باشد، به او وعدهی سکسِ بعد از ازدواج میدهند و سعی میکنند تا گزینهی خوبشان را از دست ندهند و بعد از ازدواج، به مرادِ دل و نهایتِ خود میرسند و خیلی زود هم تمام میشوند.
مردها اما، با همهی حرفهایی که در موردشان زده میشود، موجودات شریفتر و اخلاقیتری هستند. یک نیاز بزرگ دارند که اگر تامین شود، چنان انرژیای میگیرند که دنیا را مالِ خود میکنند؛ که کردهاند.
برعکسِ اکثرِ زنها که دنیایشان کوچکست و بعد از ازدواج، تمام میشوند؛ مردها بعد از ازدواج، و یا با تامین نیاز بزرگشان، تازه آغاز میشوند.
نیاز جنسی مردها، شدید است؛ نیازی که اگر بعد از چندروز ارضا نشود، بهطور اتوماتیک و در خواب -با دیدنِ یک خوابِ سکسی- ارضا میشود؛ خالقِ مرد، او را طوری آفریده که باید هرچند روز یکبار، ارضا شود، اما زنها را اینگونه نیافریده است.
احتمالا نیاز به تکیهگاه، در زن هم شدید است، و تا اینجا هر دو یکساناند؛ اما باید دید که بعد از تامین این نیازهای هورمونی، ارادهی این دو جنس، چهطور عمل میکند؛ که طی این چندین قرن، دیدهایم؛ آنقدر زنها جنس دوماند که برایشان سالروز درنظر گرفتهاند؛ روز دختر و روز زن؛ (و این جنس، خوشحالانه این روزها را جشن میگیرد) اما باقی سال، متعلق به جنسیست که دنیا در دست او بوده و هست؛ چون بزرگ فکر میکند.
چند شاعر و رییسجمهور و فیلسوف و موسیقیدان و ریاضیدان و بهطورکلی، زن موفق و تاثیرگذار در جهان است؟ آنقدر کم که میشود نامشان را برد. همیشه مردها، قاعدهی دنیا بودهاند و زنها، استثنایش.
زنها ادعا میکنند که مردها، در طول تاریخ به آنها اجازهی خودنمایی ندادهاند و مدام از آنها استفاده کردهاند؛ و این، عذرِ بدتر از گناهست. وای بر شما که انقدر ظلمپذیر و کوچک بودهاید که زیرِ بارِ این ظلمها رفتهاید. چرا در برابر مردهای ظالم، نایستادید؟ چرا این محدودیتها و جنس دومبودن را پذیرفتهاید؟ اسبی که رکاب ندهد، کسی نمیتواند سوارش شود.
کلیپها و تبلیغات و پورنها، پر شدهاند از زنانی که خود را فروختهاند و مثل عروسکهایی در دست مردان پولدار، چرخیدهاند. از ازلِ تاریخ، زنانِ عریان، در کاخهای امیران رقصیدهاند و خشنود بودهاند، و این عریانی را پذیرفتهاند؛ مردها در مهمانیها، با لباسهایی آراسته و پوشیده ظاهر میشوند و زنان، با لباسهایی که لذت مردان را فراهم آورد؛ زنان، مفعولبودن را به منفعلانهترین شکل ممکن پذیرفتهاند؛ عروسکها تنها زمانی احساس خوبی دارند که کسی (هر کسی) آنها را ببیند و با آنها بازی کند.
مولانا، در شعرهایش از «نورِ نور» استفاده کردهاست. یعنی به نور، دلیل و خلوصی دیگر داده است. زنهای جامعهی من هم به مفعول، خلوص و تعریفِ تازهای دادهاند. خیلی از زنها، «مفعولِ مفعول» شدهاند. مفعولِمفعولهایی که از زنبودنِ خود استفادهی ابزاری میکنند و آن را میفروشند.
اگر استفاده از زور، برای بهرهکشیِ جنسی از زنها، یک استفادهی ابزاری از قدرت مردانگیست؛ لوس حرفزدن و نمایشِ غیرعادیِ اندامِ زنان هم، استفادهی ابزاری آنها از زنانگیشان است؛ و هر دو به یکاندازه زشتاند.
ابتدا این ذهنیت مفعولبودنِ زن را از ذهنِ مردها و زنها و دنیا پاک کنید و بعد به دنبال حقوق خود باشید.
زنهای قوی را دوست دارم؛ زنهایی که خوبیهای زنبودن را نگه داشتهاند و بدیها و ضعفهایش را از خود دور کردهاند. زنهایی که خوبیهای مردبودن را گرفتهاند و بدیهایش را رها کردهاند.
قبل از آنکه زن باشید، انسان باشید و انتخابهایی به غیر از سکس، برای مردان، باقی بگذارید. به دنیا نشان بدهید که به غیر از مدلشدن برای عکاسان مرد، به غیر از لاک و رژزدن، بهجز صحبتکردنهای غیرمفید، چیزهای دیگری هم بلدید. مردها بهجز سکسکردن، بلدند که دنیا را در دست بگیرند؛ اگر میتوانید، با جنگیدن و تحمل سختی، سهم خود را پس بگیرید و اگر نمیتوانید، مردان را متهم نکنید.
جنگیدن و پسگرفتنِ حق، از تاریخ و مردها دشوار است، و حرفزدن و متهمکردن و بیعملی، آسان.
کاش پدرها و برادرها هم کمک کنند تا بال و پرِ چیدهشدهی دختران و زنان، به آنها برگردد و دیگر جنس دوم و مفعولِ مفعول نباشند.