فیلم، یک درام روانشناسانه است که با محوریت یک اتفاق، به انسان نزدیکتر میشود و چهرهی شفافتری از او نشان میدهد. جنس این فیلم از جنس فیلمهای نوری بیلگهجیلان و اصغر فرهادیست. همانطور که محوریت فیلم فوقالعادهی «روزی روزگاری آناتولی» بیلگهجیلان بر یک قتل است و محوریت فیلم فوقالعادهی «دربارهی الی» بر یک گمشدن، محوریت «فورس ماژور» بر یک بهمن است؛ بهمنی که آرام آرام زندگی آدمهای قصه را تحتتاثیر قرار میدهد و بعدتر تبدیل به یک بحران میشود.
غریزهی زندهمانی انسانها، به اندازهی غریزهی حیوانی، قوی و تعیینکننده است. هیچکس نمیتواند ادعا کند که در شرایط اضطراری میتواند تصمیمی اخلاقی بگیرد؛ یا اگر این ادعا را بکند، هیچ تضمینی وجود ندارد که ادعایش درست از آب دربیاید.
فقط باید در یک بحران بود تا آدمهای بحران و رفتارهایشان را قضاوت کرد. چه بسا در بحرانی دیگر، خودمان شبیه شویم به کسانی که از رفتارشان متنفر شدهایم.
فورس ماژور، به شما پیشنهاد میدهد که نوک پیکان زبانتان را به طرف خودتان کج کنید و آرامتر و با سعهی صدر بیشتری آدمها را بپذیرید.
ما همه انسانیم؛ حیوانهایی که اگر در شرایط یکدیگر میبودیم، چه بسا شبیه به هم میشدیم.